اینجا دلت گرفت میگن خودکشی راحته

قسم به سه حرف...!!!

قسم به واژه ای که....

در پی آشکار سازی حقایق خود را فنا وبه ملکوت میپیوند
اند!

قسم به جسم جامدواری که شاعر بی او٫او بی شاعر هردو هیچ

وهیچ در فراز تنهایی یکی از آن دو پوچ...

آری بار دیگر قسم به قلم...

که از توهمات ذهن من فراتر است ...!

آهای ای اوهام سیاهی که روی رنگ سیاه را سیاه کرده اید!

آهای ای هجوم نامتوازن توهمات ذهن مغشوش
هنگامی که آخرت خواص انسانهاست!
چگونه روز معاد به بی گناهی خود قسم به شهادت میدهید...؟
چگونه...؟؟؟

آهای ای توهمات پوچ مغز زن پر پول!

اگر نیمی از فکر تو بدنبال آغوشی در پی ارضای هوس است
تمام اوهام آن زن این است که از میان بی آغوشترین آغوش ها نان را به موقع به کودک برساند
یا اگر اشک های کودکش را قطره قطره جمع میکند
از برای این است که کودکش اگر لبهای
ش در پی تشنگی خشک شده باشد!
زبانش نگوید بابایش کو؟؟؟

آهای ای توهمات مغز زن پر پول!

اگر سوال روزانه ات این است که دسر با چه طمع باشد!؟
سوال بیوه ما این است:
که امشب آیا سیر خواهد خوابید!

آهای ای توهمات پوچ مغز زن پر پول!

اگر تمام فکر دخترت بدنبال عطریست که با بوی آن چشمهای دوستانش را کور کند
کودک ما در فکر این است که دستانی که بوی سفیدی چسبوارشان گوش ها را کور کرده است چگونه از دوستانش پنهان کند...!!!

آهای ای توهمات مغز
پوچ زن پرپول!
اگر تو دوستانی را میشناسی که بر حجم توهمات ذهن مغشوشت می افزایند
مادر من مادری را میشناسد
که مفرد ترین مونث دنیاست که هر شب در تخمدانش لعنت میکارد....!

آهای ای توهمات مغز زن پرپول!

اگر تمام فکر کودک تو از برای این است که کفشهای نویش را در دیدگان همگان قرار دهد
و از خوشحالی داشتن بهترین ها
دستانش با ریتم شیش و هشت بالا پایین رود
تمام فکر کودک ما این است که پاهای لختش را
در زیر دامن غصه و دردش پنهان سازد
و دستهایش را نه برای رقصیدن از غصه ی حسرت
بلکه برای این که قلم را بردارد و بگوید
"آهای ای شرافت بی جان
برای گفتن این متن کمی تو
زنده بمان
"

(ع.م)